حرفه ای گری: اشکال مختلف تصورات افراد از حرفه ای بودن
وقتی از «حرفهای بودن» حرف میزنیم، اولین چیزی که به ذهن اغلب افراد خطور میکند این است: «من که میدانم حرفهای بودن یعنی چی!» اما از نظر امیلی هیفی، استادیار رفتار سازمانی در دانشگاه بوستون و همکارانش، موضوع به این سادگیها نیست.
در پژوهشی که امیلی هیفی و همکارانش انجام دادند اول این موضوع را آزمودند که افراد چگونه تلقیها و برداشتهای خود از حرفهای بودن را به اینکه میز کار یک کارمند چگونه باید باشد، ربط میدهند. دوم، بررسی کردند که چگونه کارفرمایانی از دو کشور مختلف، کارمندان را در نسبت با خانواده و کودکانشان، ارزیابی میکنند.
در موضوع اول، محققانْ به شرکتکنندگان در تحقیق تصویر این دفتر کارِ معمولی را دادند:
همراه این تصویر، توضیحی در مورد کارمند فرضی این اتاق هم به آنها ارائه شد:
اریک مدیری است در میانهی دههی سوم زندگیاش که پنج سال است شرکت خود را تأسیس کرده است. او متأهل است و دو فرزند دارد. ارزیابیهای عملکرد اریک پیوسته درجه یک و عالی هستند و او یک فرد بسیار حرفهای به حساب میآید.
سپس از شرکتکنندگان خواستند که با چسباندن یک سری برچسب که عکس وسایل بودند، دفتر کار اریک را بر اساس تصور ذهنیشان از او تزیین کنند. برخی برچسبها مستقیم به امور کاری مربوط بودند (مثلاً تصویر پوشه و پرونده را بر خود داشتند)، برخی دیگر خنثی بودند (مثلاً تصویر جعبهی دستمال کاغذی بودند) و برخی دیگر به موضوعات کاملاً غیرکاری دلالت داشتند (مثلاً نقاشیهای کودکان یا اسباببازی). به طور میانگین دفتر کار اریک در آخر چنین چیزی از کار درآمد:
وقتی یک واژه در توضیح مربوط به اریک تغییر کرد («او خیلی حرفهای محسوب نمیشود»)، اتاقک اریک شبیه چنین چیزی شد:
تفاوتها جزیی اما در خور توجهاند: هم «اریک حرفهای» و هم «اریک غیرحرفهای» تجهیزات اداری و عکسهای خانوادگی در دفتر کارشان دارند، اما «اریک غیرحرفهای» از چیزهایی در دفتر کارش استفاده میکند که گویا «دکوراسیون تعطیلات» به حساب میآید: یک پوستر المو[۱]، و یک واکمن سونی. ([۱] Elmo: کاراکتر عروسکی یک برنامهی تلویزیونی آمریکایی مخصوص کودکان به نام «سسمی استریت». با تسامح، چیزی شبیه عروسک «جنابخان». ـ م.)
پژوهشگران دریافتند که در هر دو سناریو تعداد اشیای اتاق اریکِ فرضی مساوی بود. نتیجه: نمیتوان خیلی راحت حکم کرد که یک فرد غیرحرفهای، لزوماً شلختهتر هم هست.
امیلی هیفی و همکارانش این آزمون را بار دیگر این طور انجام دادند: به جای اریک، یک کارمند زن به نام استفانی، را مدیر شرکت معرفی کردند. نکتهی جالب این بود که به لحاظ آماری، در بررسی اینکه چگونه میتوان حرفهای بودن را بر اساس جنسیت سنجید، تفاوت قابلتوجهی پدیدار نشد.
در ادامه، وقتی محققان این فاکتور را اضافه کردند که شرکتکنندگانِ در تحقیق چه مدت در داخل کشور آمریکا کار کردهاند، در داوری در باب حرفهای بودن تفاوت آشکاری پدید آمد. نتیجه: چیدمان یک دفتر کار با وسایل و دکوراسیونِ صرفاً کاری «ارتباط مستقیمی با تجربهی زندگی در ایالات متحدهی آمریکا دارد، نه با ویژگیهای فرهنگیِ فراگیرِ رفتار مناسب در محل کار که مورد پسند عموم است.»
خب، دلایل این موضوع چیست؟ محیط زندگی چرا باید در فهم ما از حرفهایگری اهمیت داشته باشد؟
یک علت این است:
ایدئولوژی مذهبی در آمریکا عمیق و ریشهدار است. هیفی و همکارانش متوجه شدند که «حفظ تعاملات غیراحساسی و غیرشخصی در محلکار» ارتباط مستقیمی دارد با «ایدئولوژی پروتستان». این نظریه ابتدا از سوی ماکس وبر، اقتصادان سیاسی، مطرح شد، و مبتنی است بر اینکه «باید در محیط کار تمام توجه و دقت خود را معطوف کار کرد، گویا در حال انجام رسالتی مذهبی یا اخلاقی هستیم.» گرچه این نظریه ممکن است قدیمی و منسوخ به نظر برسد، اما اثراتش کهنه و منسوخ نیستند. در یک نمونهی تأسفآور، مقالهای با موضوع بیکاری افشا کرد که «در میان پروتستانها، در مقایسه با دیگر افراد جامعه، آسیبهای روانی ناشی از بیکاری، حدود ۴۰ درصد شدیدتر است.»
هنجارهای فرهنگی بر فضای کسبوکارهای امروزی که بیش از پیش جهانیشدهاند، تأثیر میگذارد. درست همانطوری که دیگر «کار» به معنای «حضور تماموقت، از نُه صبح تا پنج بعداظهر در اداره» نیست، دیگر موضوعیت ندارد که مثلاً بازرگانان هندی باید حتماً در هندوستان اقامت داشته باشند یا اینکه مدیران اجرایی ایالات متحده باید فقط در آمریکا کار کنند. نویسندگان این تحقیق مینویسند: این موضوع میتواند سبب «بدفهمیها و سوءتفاهمهایی» شود.
از این رو یکی از مهمترین کارهایی که افراد باید وقتی در فرهنگهای جدیدی مشغول به کار هستند، انجام دهند «کشف و محترم شمردن هنجارهای محیطهای جدیدشان است. در غیر این صورت، دچار عواقب و پیامدهایش میشوند.»
اما در حال حاضر، این پیامدها چهبسا به نحو غیرعادلانهای غیرآمریکاییها را هدف قرار دادهاند یا حداقل، بیشترین تمرکز را بر آنها دارد.
خانم هیفی با اشاره به کمبود آثار مکتوب آکادمیک در باب هنجارهای محل کار در سراسر جهان بیان میکند: «پرسشی که پاسخی برایش نداریم، این است که در کشورهای دیگر، افراد، حرفهای بودن را با چه روشهایی میسنجند.». بر اساس اظهارت امیلی هیفی، در این حوزه تحقیقات بیشتری باید انجام شود، ازجمله در مورد اینکه در چه زمانی و تحت چه شرایطی، ایدئولوژیهای فرهنگی حرفهای بودن تغییر میکنند؟ بهرغم تفاوت میان مردان و زنان در مورد قرار دادن انواع وسایل شخصی محیط کار، آیا آنها اساساً در کار متفاوت میاندیشند؟ آیا وقتی افراد میکوشند حرفهای بودن را تجسم کنند، اشیای موجود در محیط کار افراد بر قضاوت آنها اثرگذار است؟
نظرات کاربران