۴ استراتژی برای اینکه شبکه سازی با افرادی بیرون از صنعتتان را آغاز کنید!
بیشتر حرفهایها، شبکهی روابطشان را به مرور زمان و از طریق مجاورت و ارتباط نزدیک ایجاد کردهاند. شبکهی ارتباطی شما معمولاً شامل کسانی است میشناسیدشان؛ با آنها در فعالیتهای مطالعاتی کالج بودهاید یا همکارانتان در شرکت فعلی یا مشاغل گذشتهتان هستند. در این ترکیبِ مختلف آدمها، چهبسا چند نفر آدم غریبه و بیرون از این محفل هم باشند. با این حال، بیشتر افرادی که میشناسیدشان، احتمالاً دستاندرکار همان زمینه و حوزهی فعالیت شما هستند، مگر آنکه تعمدی شبکهی ارتباطی افراد اطرافتان را به غیر از آنها انتخاب کرده باشید. البته این کار ضرری ندارد، اما این نزدیکبینیِ غیرعمدی میتواند حرفهی شما را در معرض خطری جدی قرار دهد.
اول اینکه اگر شبکهی روابط شما بیش از اندازه تنگ و محدود باشد و بخواهید کار و شغلتان را عوض کنید، یا شرکت یا صنعتتان در شرایط رکود قرار بگیرد، انتخابهایتان را محدود کردهاید. اگر همکارانتان تنها کسانی باشند که بهخوبی میشناسیدشان و شرکتتان در میانهی تعدیل نیرو باشد، کس دیگری نیست که برای کمک به او مراجعه کنید.
افزون بر این، اگر در معرض افکار و نظرات متنوع و گوناگون نباشید، کمتر مستعد هماندیشی هستید. رابرت پوتمان، جامعهشناس دانشگاه هاروارد، در این باره مینویسد که ما باید بین «سرمایهی اجتماعی»[۱] (ارتباطات درونگروهی) و «سرمایهی ارتباطی»[۲] (ارتباطات برونگروهی) تعادل برقرار کنیم؛ برای مثال، روابطی که ما بر پایهی اشتراکات (اجتماعی) برقرار میکنیم و روابطی که بر اساس افتراقها (ارتباطی) ایجاد میکنیم. روابط با کسانی مثل خودمان، ممکن است احساس بهتری به ما بدهد، اما مانع میشود که ما از منطقهی امنمان قدم به بیرون بگذاریم. در واقع، پژوهشها نشان میدهند شرکتهایی که اعضای هیئت مدیرهشان از افراد گوناگونی تشکیل شده، از عملکرد مالی بهتری برخوردارند.
دَن، از متخصصان این حوزه که برای کتاب نخستام «خودتان را از نو بیافرینید»[۳] با او مصاحبه کردم، فهمید که به اندازهی کافی در حوزهی «سرمایهی ارتباطی» سرمایهگذاری نکرده است. ده سال از عمرش را در یک شرکت عظیم فناوری گذرانده بود و تنها به پُست «مدیر بخش مهندسی» رسیده بود. زمانی که به این پست رسید کل شبکهی حرفهای ارتباطیاش متشکل بود از افرادِ همان کمپانی. وقتی صنعت فناوری دچار رکود شد، نگرانی به سراغش آمد.
او دست به کار ایجاد یک شبکهی ارتباطی شد که وادارش میکرد هر هفته با افرادی خارج از کمپانیاش دیدار کند، از جمله مدیران بخش نیروی انسانی ، سرمایهگذاران ماجراجو، و کارآفرینهای استارتاپآپها. این ارتباطات به او امکان داد تا به یک شغل جدید هیجانانگیز نقلمکان کند و بلافاصله توانست در آن شغل، به لطف بینشهایی که از قِبلِ ملاقات با افراد فراوانی به دست آورده بود، توانمندیهای خودش را به اثبات برساند.
اگر شما هم میخواهید شبکهی ارتباطیتان را متنوع و متکثر کنید، ۴ استراتژیای را که در ادامه آوردهایم دنبال کنید.
ارتباطات کنونیتان را فهرست کنید.
اول، فهرستی تهیه کنید از افرادی که در حال حاضر با آنها ارتباط دارید. پنج تا ده نفری که بیشترین وقتتان را با آنها میگذرانید چه کسانی هستند؟ در قدم بعدی، فهرستی از «حلقهی بیرونی»تان تهیه کنید؛ پنجاه نفری که در حیات حرفهای و کاریتان بیشترین اهمیت را برایشان قائلاید. یک بررسی سریع انجام دهید و تکثر این افراد حرفهای را در شبکهی ارتباطیتان ارزیابی کنید. به این موضوع توجه کنید که آیا این افراد کسانی هستند که داخل شرکت شما هستند یا بیرونِ آن. و اینکه آیا در حوزهی کاری شما فعالیت میکنند یا بیرون از آن. اگر وزن هر کدام از کفههای ترازو به بیش از ۷۰ درصد رسید (مثلاً ۸۵ درصد از صمیمیترین روابط شما با همکارانِ بخش فروش و بازاریابی است)، وقت آن است که به این فکر باشید که چطور شبکهی روابطتان را متنوع و متکثر کنید. همکاران یا دوستان قدیمیتان را که در حوزههای متفاوت مشغولاند یا در کمپانیهای متفاوتی کار میکنند، شناسایی کنید. البته باید افرادی باشند که اوقات زیادی را با آنها صرف نکردهاید. این نقشهی راه شماست. باید با آنها ارتباط برقرار کنید و بهشان پیشنهاد کنید که میخواهید با آنها ملاقات کنید. در اغلب اوقات، بیشترشان از دعوت شما استقبال میکنند.
شبکهسازی را در برنامهی کاریتان قرار دهید.
موفقیت دَن در گستردهتر کردن شبکهی ارتباطیاش به بیرون از کمپانی، تا اندازهای به این علت بود که آگاهانه تصمیم گرفت شبکهسازی را بخشی از کارهای روتین هفتگیاش قرار دهد. او فردی درونگرا بود و پیش از آن، از حضور در بیشتر رویدادهای شبکهسازی پرهیز میکرد. اما وقتی متوجه شد که حلقهی ارتباطی افراد اطرافش به نحو خطرناکی کوچک شده، خود را به برگزاری منظم جلسات و صبحانههای کاری با همکاران جدیدش متعهد کرد. شبکهسازی هرگز برای ما کاری «فوری» به حساب نمیآید و اغلب وقتی همه چیز به مرز تهدید میرسد، اولین کاری است دست به دامنش میشویم. اما بسیار مهم است که آن را از طریق جدول زمانی برنامههای هفتگی در اولویت قرار دهید.
درخواست کنید شما را به افراد دیگر معرفی کنند.
تقریباً شبکهی ارتباطی افراد، پُر است از افرادی نظیر خود آن افراد. بنابراین، از این فرصت استفاده کنید و اگر به دنبالِ متنوعسازی روابط حرفهایتان هستید، از افرادی که بیرون از حوزهی فعالیت شما هستند، بخواهید کسانی را به شما توصیه کنند. کسانی که فکر میکنند باید با آنها ملاقات کنید. میتوانید اینگونه از آنها درخواست کنید: «مایلم با سرمایهداران یاریگر بیشتری آشنا شوم و شما واقعاً ارتباط نزدیکی با این محافل دارید. به نظر شما، با چه کسانی باید ارتباط برقرار کنم؟ مایل هستید بنده را به ایشان معرفی کنید؟»
انتظار نداشته باشید فوری و سریع به نتیجه برسید.
برخی افراد به دلیل تنبلی سروکارشان در نهایت به یک شبکهی ارتباطی محدود ختم میشود، اما افراد دیگری هم هستند که شبکهی ارتباطیشان را گسترده نمیکنند، چون هیچ امکان بالقوهای برای نتیجهگرفتن نمیبییند. اگر در حوزهی تأمین مالی (فاینانس) مشغول به کارید، احتمالِ اینکه ارتباط و نزدیکی با یک فیلمساز شما را به موفقیت برساند، خیلی کمتر از وقت گذاشتن با کسی است که در صنعت خودتان فعالیت میکند. اما شما باید وارد یک بازیِ بلندمدت شوید. آدمها ــ از جمله خودِ شما ـــ ممکن است شغلشان را عوض کنند و ارتباطاتی که دارند در این کار به کمکشان بیاید. افزون بر این، شما نمیتوانید پیشبینی کنید در آینده چه کسی در شبکهی ارتباطی چه کسی خواهد بود. آن فیلمساز بختبرگشته چهبسا به همان دبیرستانی رفته باشد که مدیرعاملی که اکنون مایلاید با او دادوستد داشته باشید.
با این حال، مهمترین دلیل ایجاد یک شبکهی ارتباطیِ متنوع، نتیجهای که از این روابط به دست خواهید آورد نیست، بلکه به سرانجام رساندن کنجکاوی شخصی و رشد و پرورش خودتان به عنوان یک شخص است؛ بازگشت سرمایه، چه مالی و چه کاری، تصادفِ مبارکی است. من چند سال میزبان هشت تا ده نفر از آدمهای جالب، هر کدام از شغلی متفاوت، در یک دورهمی نهار بودم. ظاهراً اهمیتی نداشت که یکی از دوستانم کمدین است و دیگری مدیر تبلیغات نمایشهای کمدی، تا اینکه شروع کردم به اجرای استنداپ و توانستم به توصیههای سودمندی دسترسی داشته باشم که هم در وقتم صرفهجویی شد و کمتر ناامید و مأیوس شدم.
ارتباط با آدمهایی شبیه خودمان زندگی را آسان میکند. اما اگر تلاش مضاعفی به خرج دهیم تا «سرمایهی ارتباطی»مان را افزایش دهیم، به بینشهای جدیدی دسترسی پیدا میکنیم و میتوانیم شغلمان را از طریق گسترده کردن تعداد آدمهایی که کار ما را میشناسند، دوست دارند و به آن احترام میگذارند، بیمه کنیم.
[۱] bonding capital
[۲] bridging capital
[۳] Reinventing You
نظرات کاربران
مقاله ارزشمندیست
با سلام و احترام؛
طرح موضوع جالب و نو بود اما شاید به عنوان سازمانی که کارش تسهیل این قبیل ارتباطات است؛ بهتر باشد سامانه ای برای این قبیل ارتباطات بسازید…!! خصوصا این روزها که امکان برقراری ارتباطات فیزیکی محدود شده است؛ وجود چنین سامانه ای بیشتر احساس میشود. به خاطر دارم تا همین اواخر خیلی فرصتی برای ورود و اشنایی با بورس اوراق بهادار نداشتم اما شش ماه اخیر چنین فرصتی دست داد و دریافتم نگاه یک تحلیلگر بورس به بازار در مقایسه با ما که به شکل حرفه ای مستقیما با یک تا حداکثر سه صنعت آشنا شده ایم؛ جنبه های جذاب متنوعی دارد. با دیدن مطلب شما این ایده به ذهنم خطور کرد که چه بسا بشود رابطه ای معنادار میان صنایع مختلف برقرار کرد. روابط میان صنعتی میتواند با یافتن مخرج مشترک آنان شناسایی شود… برای مثال همه آنها با بازار سرمایه در ارتباط هستند..!! یا اغلب آنها با معضل تامین منابع انسانی مناسب سروکار دارند…!! و امثال آنها….
وقت بخیر
از توجهتان به این مطلب سپاسگزاریم. پیشنهاد ارزندهایست. امیدواریم کارمان زیرساختهای لازم برای ارائهی چنین خدماتی را بهزودی فراهم سازد.
سپاس