تاریخ مختصر Co-Working Space ها
سر و کلهی فضاهای تعاملی کسب و کار از کجا پیدا شد؟
بسیاری از ما به تازگی با مفهوم Co-Working Space آشنا شدهایم و احتمالا آن را تجربه کردهایم. فضایی که افراد، مستقل از یک سازمان یا شرکت خاصی که برایش کار میکنند، و حتی فارغ از تخصصی که دارند و نوع کاری که انجام میدهند، کار کردن در کنار هم را تجربه میکنند.
اما محیط یا فضای کار اشتراکی یک مفهوم جدید نیست. در کتاب «Ecclesiastes. The worthy church-man» که در سال ۱۶۲۸ به چاپ رسیده این مفهوم دربارهی قدرت تعامل مطرح و ستایش شده است. این واژه در طول زمان تغییر پیدا کرده و مفهوم تازهای به خود گرفته است. محیط کار اشتراکی در ابتدا با مفهوم همکاری در راستای رسیدن به یک هدف مشترک استفاده میشد؛ اما در حال حاضر به معنای در کنار هم کار کردن برای رسیدن به اهداف مستقل به کار میرود.
اولین محیط کار اشتراکی در سال ۱۹۹۵ در برلین و توسط هکرها به وجود آمد. این فضا که C-base نام گرفت، چند سال بعد در سال۲۰۰۲ یک شبکهی وای-فای به راه انداخت و اینترنت رایگان در اختیار اعضایش قرار داد. توجه داشته باشید که داریم درباره ۱۶ سال پیش حرف میزنیم، زمانی که اتصال به اینترنت رایگان در همهی کافهها و رستورانها، هنوز به یک اتفاق عادی تبدیل نشده بود. C-base را میتوان یکی از اولین نمونههای محیط کار اشتراکی در جهان به شمار آورد که خصوصیت اصلی آن، به وجود آوردن اجتماعی از افراد متخصص در یک مکان فیزیکی با هدف کار و دیدار بود.
در سال ۱۹۹۹ برنارد دیکوون، طراح بازی و نظریهپرداز آمریکایی، عبارت کار اشتراکی را برای نخستین بار به منظور توصیف کار کردن تعاملی در کنار دیگران به کار برد. تا قبل از تعریف چنین واژهای افراد فقط به صورت جداگانه و با در نظر گرفتن سلسله مراتب اداری کار میکردند. این سلسله مراتب بیش از هر چیز بر جایگاه رییس و مرئوس و مدیر و زیردست تاکید میکرد و در آن هر کسی خود را در رقابت با دیگران میدید تا وظایفی را که فرد بالادستی به او محول کرده بهتر انجام دهد و درجه و قدرت بالاتری در سازمان پیدا کند. اما در نظریهی دیکوون، کار در فضایی مشترک، بدون رقابت و با نگاهی برابر بین افراد تعریف میشد. این نظریه انقلابی در فرهنگ کار به شمار میآمد؛ مخصوصا در مشاغلی مثل تجارت و بازرگانی که تمرکز روی بالا بردن درجه و رتبهی شغلی بود، نه انجام بهتر پروژهها و افزایش بهرهوری.
از این سال به بعد و با تغییر تدریجی ماهیت فضای کار به یک محیط لذتبخش که در آن کار، بخشی از فرایند اجتماعی شدن و ارتباط گرفتن با دیگران بود، تاسیس چنین فضاهایی رشد چشمگیری پیدا کرد.
در سال ۲۰۰۲ میلادی اولین فضای کار مشترک برای کارآفرینان در وین بنا شد. سه سال بعد، اولین فضای کار اشتراکی رسمی در سانفرانسیسکوی آمریکا افتتاح شد. این محیط کار با فلسفهی مقابله با اجتماعگریز شدن کارمندان، پایین آمدن نوآوری و ابتکار در فضاهای خستهکنندهی کاری و کم بودن بهرهوری هنگام کار در اداره یا خانه به وجود آمد.
محیط تازهی کار اشتراکی، با تغییر دادن ساختارخشک فضاهای کاری به محیطی دلنشین، سرگرمکننده و تعاملی موفق به جذب خیل عظیمی از کارمندان خلاق و مبتکر سازمانها و شرکتهای بزرگ شد. استفاده از چنین فضاهایی ابتدا در لندن و سپس در دنیا رواج پیدا کرد. این اقبال عمومی به تاسیس و استفاده از فضاهای کار اشتراکی، آنچنان سرعت گرفت که در سال ۲۰۰۷، تعداد دفعات جستجوی این کلمه در جستجوگر گوگل ناگهان چند برابر افزایش یافت. آدمها به دنبال فضایی در اطراف محل زندگیشان بودند که از یکنواختگی و کرختی محیط کار تکراری خودشان فاصله بگیرند و شکل تازهای از کار کردن را تجربه کنند.
در سال بعد گروهها و اجتماعات بسیاری به منظور پشتیبانی و حمایت از فضاهای کار اشتراکی بوجود آمدند و در پی آن همکاریهای هم تازهای برای استفادههای متقابل اعضای آنها بوجود آمد. به عنوان مثال در سال ۲۰۰۸ مفهومی به نام Co-Working visa شکل گرفت که به به اعضای یک محیط کار اشتراکی اجازه میداد به دیگر محیطها هم رفت و آمد، و از امکانات آنها استفاده کنند.
در انتهای سال ۲۰۰۸، فقط ۱۶۰ فضای کار اشتراکی در جهان وجود داشت. با مشاهدهی روند صعودی گسترش فضاهای کار اشتراکی، شرکتها و سازمانهای بزرگ از قبیل The Bank ING، Network Orange و Steelcase هم وارد این صنعت شدند و محیط کاری خود را به محیطی تعاملی و سازنده تبدیل کردند. تا پایان سال ۲۰۱۲، بیش از دوهزار فضای کار اشتراکی تاسیس شده بود. یک سال بعد، یعنی در سال ۲۰۱۳ هشتگهایی که نوشتهها، عکسها و ویدیوهای کاربران خوشحال از کار کردن در محیطهای اشتراکی را در شبکههای اجتماعی نشان میداد، آنچنان افزایش پیدا کردند که بسیاری از مردم در سراسر دنیا به فکر حضور در این تجربه افتادند. استقبال بینظیر مردم از این تجربه و امکان جدید، باعث شد تعداد محیطهای کار اشتراکی در طول یک سال ۵۰ درصد افزایش پیدا کند و به بیش از سههزار نقطه برسد.
بر اساس تحقیقات انجام شده، ۶۳ درصد از شرکتها و افرادی که عضوی این فضاهای کار اشتراکی هستند، دلیل اصلی حضورشان در چنین فضاهایی را تعامل و ارتباطات سازنده با دیگر افراد، و در نتیجهی آن افزایش خلاقیت و نوآوری خود میدانند که موجب توسعهی تجارت و شبکهسازی میشود.
در حال حاضر چندین برند محیط کار اشتراکی وجود دارد که بیش از یک شعبه در سراسر جهان دارند. یکی از این برندهای معتبر NextSpace است که از سال ۲۰۰۸ تا کنون نزدیک به دو و نیم میلیون دلار برای افتتاح شعبههای جدید سرمایه جمع کرده است.
بیشتر محیطهای کار اشتراکی یک یا دو شعبه بیشتر ندارند. به جای افزایش تعداد شعبات، تمرکز بسیاری از آنها بر روی افزایش خدماتی و ارزشهایی است که به اعضای خود میدهند. به عنوان مثال، بیمههای سلامت، خدمات ورزشی و تفریحی یا برگزاری رویدادهایی که شبکهسازی و ارتباطات بین اعضا را سرعت بخشد و آنها را برای رسیدن به اهداف شخصیشان در حرفهای که دارند کمک کند.
نظرات کاربران
جالب بود
درود بر شما ،
بنظر من استفاده از فضای اشتراکی بیشتر برای استارت آپ ها و کسب و کارهای نوپا از یک سو و فضایی برای آموزش نیروهای جدید و آموزشهای ادواری در سازمانهای بزرگ متناسب است.
بدون شک در این فضاها نفرات تمرکز بیشتری بر روی تسک های رویداد خواهند داشت و خروجی های خوبی بهمراه دارد.
از اینکه نظرتان را با ما در میان گذاشتید بسیار سپاسگزاریم.