زمان چرا نیست، زمان چگونه است – گفتگو با آقای شهرام شکوری
گفتگو با آقای شهرام شکوری
کارمان در مجموعه ویدیوهایی با نام «گرگومیش» بخشی از تجربهها و دریافتهای زندگی در شرایط شیوع کووید-۱۹ را از جنبههای فردی، اجتماعی و اقتصادی، از دید تعدادی از حرفهمندانی که همراه کارمان هستند، گرد آورده است. (این ویدیوها در اینستاگرام کارمان در دسترس هستند.) در روند تهیهی این ویدیوها گفتوگوهایی ترتیب داده شد که نسخهی کاملشان بهتدریج در بلاگ کارمان منتشر میشود؛ ازجمله گفتوگوی حاضر.
در پنجمین ویدیوی «گرگومیش» با روایت جناب آقای «شهرام شکوری» از روزهای بهاصطلاح کرونایی و نگاهی به روزهای پیشرو همراه شدید، اکنون مشروح گفتوگو با ایشان را میتوانید مطالعه کنید.
شهرام شکوری بنیانگذار و مدیرعامل گروه شرکتهای طرفهنگار و عضو هیأت مؤسس گروه سرمایهگذاران نیکاندیش کارایا است. طرفهنگار در سال ۱۳۷۷ فعالیت خود را آغاز کرده است. این مجموعه با همکاری متخصصان در زمینهی طراحی، تولید، فروش خدمات، پشتیبانی و آموزش نرمافزار فعالیت میکند. طرفهنگار از بزرگترین تولیدکنندگان نرمافزار در ایران است و نرمافزارهایی چون هلو، هلیا و اسپاد از تولیدات طرفهنگار است.
اثر بحران شیوه کووید-۱۹ در زندگی و حرفهی شما تا به اینجا چگونه بوده است؟
تجربهی شخصیام این است که اثر خیلی خاصی نداشته. دلیلش هم این است حدود ۲۸ سال است که کار مدیریتی انجام میدهم و در کار مدیریت آدم همواره با شوک و با بحرانهای زیادی مواجه میشود. مقداری هم به شخصیت خودم برمیگردد، بنابراین با خودم گفتم این بحران هم مثل بحرانهای دیگر، عین بحرانهایی که در سالیان گذشته پیش آمدند. احساس کردم که خب مشکلی هست و من تنها کاری که میتوانم بکنم این است که آرامش داشته باشم و فکر کنم که در این موقعیت باید چکار بکنم. خیلی سریع وارد این فضا شدم، دست دست نکردم. بعد از این، بیشترین چیزی که برام پررنگ بود و هست این است که احتمالاً دنیای بعد از این ویروس دنیای متفاوتی خواهد بود، بنابراین احتمالاً باید مقداری سبکهای زندگیمان را عوض کنیم، ازجمله اینکه مثلاً بیشتر در فضای مجازی باشیم، بیشتر و سریعتر به سمت ایجاد تغییرات در کسبوکارهایمان برویم و…
به هر حال خیلی سخت است که در این وضعیت بحران همهگیر و جهانی اینقدر راحت و سریع بتوان بر اوضاع مسلط شد، این طور نیست؟
وقتی اسم بحران را میآوریم یعنی زندگی از حالت عادیاش خارج شده است و یعنی با یک سری اتفاقاتی مواجه شدهایم که ممکن است اثرات شدیدی در زندگیمان بگذارد، چه اقتصادی و کاری باشد، چه در سطح درون شخص یا زندگی شخصیاش. اما من اینطور عادت کردهام که هر بحران را شبیه دیگر بحرانها ببینیم. قاعدتاً بحرانها هیچ کدام عین هم نیستند. سطح بحرانها البته که میتواند متفاوت باشد، یکی میتواند آنقدر وحشتناک باشد که زندگی بشر را تحتالشعاع قرار دهد مثل همین کوویدـ۱۹، یا اینکه نه، بحرانی باشد که راحتتر میتوان تحملش کرد. یک مثال بزنم: شما فرض کنید در اتوبان دارید رانندگی میکنید حالت عادی این است که ۱۲۰ کیلومتر سرعت دارید، فرمان را راحت گرفتهاید، راحت نشستهاید، حالا ممکن است چیزی مسیر شما را ببندد، بسته به شدت و سرعتی که این اتفاق میافتد، عکسالعمل شما فرق میکند؛ یه وقت جلوتر تصادف شده و شما از دورترها آن را میبینید، یه وقت یه چیزی میپرد جلوی اتومبیل. در هر دو حالت رانندگی از حالت عادی خارج میشود. اما اولین کار در هر دو این است که کنترل اتومبیل حفظ شود. بنابراین همه توصیه میکنند که اولین قانون مواجهه با هر بحرانی آرامش است. بعضیها در مواجهه با بحران استرس میگیرند و نمیدانند باید چکار کنند، مثل رانندهای میشوند که کنترلش را از دست داده است. به نظر من خیلی مهم است که در آن لحظه آدم اصلاً فکر نکند که من از قبل باید چکار یا نمیکردم، تا اینگونه بشود یا نشود. چون اینها به بحران اضافه میکند، بحران زمانِ چرا نیست، در وهلهی اول زمان چگونه است.
و این «چگونگی» دقیقاً به چه فرآیندی اشاره دارد؟
خب ما موجوداتی اجتماعی هستیم و از در طول تاریخ از زندگی در اجتماع زنده ماندن و راز بقا را آموختیم. ما حافظهای ژنتیکی و تاریخی داریم و بر آن مبنا در این چند هزارسال یاد گرفتهایم که خودمان را با شرایط تطبیق بدهیم. به هر حال اگر مسجل شود که این وضعیت ماندگار ایست یا طولانی است، همهی افراد شروع میکنند به برنامهریزی، به این معنی که چه فرصتهایی هست و چه تغییراتی ممکن است. ما هم مثل شرکتهایی شبیه به خودمان داریم همین کار را میکنیم. در زندگی فردی هم همین است. به هر حال مجبوریم برنامهریزی ها را قویتر کنیم و سعی کنیم خودمان را تطبیق بدهیم با شرایط موجود. معمولاً افراد قویتر در بحران ماندگارترند و سعی میکنند با بحران زودتر و بهتر کنار بیایند و سبک زندگی خودشان را تغییر بدهند.
تصورتان از آیندهی متحمل یا مفروضی که این بحران تا یک سال آینده ادامهدارد باشد، چگونه است؟
مهمترین مسئله این است که زمان در گذر است. نه زمان، نه بازار نه روزگار نه هیچ چیز دیگر برای تعللهای ما مکث نمیکنند. زمان نمیایستد تا ببیند برای تو چه مشکلی ایجاد شده است و بهانههای تو چیست. بنابراین آنچه اهمیت پیدا میکند، نگرش انسانهاست، در وضعیتی مثل این بحران اگر آدم اینجور فکر کند که درست است این بحران است، اما من باید حداکثر بهره را از این زمان ببرم، ذهنش به سمت فعالیت میرود؛ یکی ممکن است کارش که کمتر شده است، کارهای دیگری برای خود تعریف کند، دیگری کار تحقیقاتی بکند یا بیشتر برای خانواده وقت بگذارد… به هر حال از زمان باید استفاده کرد. ولی دیدهام خیلی از افراد متأسفانه هیچ کاری نمیکنند و هیچ برنامهای ندارند و فقط منتظرند که این وضعیت تمام شود. فکر میکنم بدترین کار این است که آدم منتظر بماند تا یک چیزی تمام شود. بنابراین، این بحران اگر یک سال دیگر هم به طول بکشد من همچنان بیشتر وقت میگذارم برای چیزهایی که باید تغییرشان بدهم و تغییرشان میدهم. و اساساً فکر میکنم باید مدیریت تغییرم را قویتر کنم، به عبارت دیگر مدیریت لحظه را دارم بیشتر تمرین میکنم.
فکر میکنید پس از این بحران بهترین درس یا آموختهای که بتوان به آن رجوع کرد، چه میتواند باشد؟
بحرانها همیشه در زندگی انسان بودهاند و هستند، این زمان است که در گذر است و بنابراین بهترین مواجهه با بحران این است که خود را تطبیق بدهیم، چه از لحاظ فردی، چه اجتماعی، چه از لحاظ روحی، چه جسمی. البته این تطبیق با شعار و صحبت محقق نمیشود. هر فرد باید ببیند چه تواناییها، چه مشکلات و چه حساسیتهایی دارد، و بر این اساس نسخهی تطبیقش را بپیچد. ما به لحاظ روحی و جسمی باید در زمانهی بحران خودمان را تقویت کنیم و قوی نگه داریم تا بتوانیم برای وضعیت برنامهریزی و تصمیمیگیری کنیم. در این صورت میتوان پس از عبور از بحران، حتی قویتر از قبل ادامه داد.
گفتوگو از: زهرا فرهنگنیا
نظرات کاربران
خیلی عالیه